2
استاد تمام، گروه حقوق عمومی بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی
چکیده
در تمامی ادیان و فرهنگها بر تکالیف بشر تأکید شده است. تاریخ نشان میدهد که نخستین توجه حقوق بینالملل به افراد از منظر وضع تکلیف برای آنها و نه شناسایی حقوق آنان بود. در نیمه دوم قرن بیستم و با آغاز دوران طلایی حقوق بشر، موضوع تکالیف بشر به حاشیه رانده شده و اسناد فراوانی در تدوین حقوق بشر تهیه گردید. تهیهکنندگان این اسناد البته به این امر واقف بودند که حقوق هر فرد با تکلیف دیگران به رعایت آن حقوق متناظر است. بنابراین در این اسناد، مختصراً به تکالیف افراد نیز اشاره گردید. در دهه نود میلادی مسئله تکالیف بشر مجدداً مورد توجه قرار گرفت. برخی حقوقدانان راه برونرفت از بسیاری از بحرانهای بینالمللی را تهیه اعلامیه جهانی تکالیف بشری میدانستند که از یکسو بشر را از خودمحوری و فردگرایی دور نموده و میان حقوق و تکالیف وی تعادل برقرار سازد و از سوی دیگر اخلاقمداری را که به نظر میرسد فراموش شده، احیاء کند. تلاش برای تهیه چنین اعلامیهای در سازمان ملل پیگیری شد اما مورد اقبال جامعه جهانی قرار نگرفت با این استدلال که انواع مختلف تکلیف بشری پیشتر در قوانین ملّی و اسناد بینالمللی درج شده و هرگونه اعلامیه تکالیف بشری جز تضعیف حقوق بشر دستاورد دیگری نخواهد داشت. بنابراین، لازم است ضمن بررسی کفایت یا عدم کفایت تکالیف بشر در اسناد حقوق بشری موجود، به این پرسش پرداخت که تهیه اعلامیه جهانی تکالیف بشر چه مزایا یا معایبی خواهد داشت؟